| 🔆 #پندانه 
 ✍ حکمت خدا را باور داشته باش 
 🔹یک روز فقیری نالان و غمگین از خرابهای رد میشد و کیسهای را که کمی گندم در آن بود، بر دوش خود میکشید تا به کودکانش برساند و نانی از آن درست کنند و شب را سیر بخوابند. 
 🔸در راه با خود زمزمهکنان میگفت: خدایا این گره را از زندگی من باز کن. 
 🔹همچنان که این دعا را زیر لب میگذارند، ناگهان گرهٔ کیسهاش باز شد و تمام گندمهایش روی زمین و درون سنگ و سوراخهای خرابه ریخت. 
 🔸عصبانی شد و به خدا گفت: خدایا من گفتم گرهٔ زندگیام را باز کن، نه گرهٔ کیسهام را. 
 🔹با عصبانیت تمام مشغول جمع کردن گندم از لای سنگها شد که ناگهان چشمش به کیسهای پر از طلا افتاد. 
 🔸همانجا بر زمین افتاد و به درگاه خدا سجده کرد و از خدا بهخاطر قضاوت عجولانهاش معذرت خواست. 
 🆔 @Masaf 
+ نوشته شده در  دوشنبه هشتم فروردین ۱۴۰۱ساعت 10:12  توسط Amir 
		
		  |     
        
 |